۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

دلتنگش شدم

نزدیک دو ساعت داشتم با او حرف می زدم .
یکهو به خودم آمدم .
کتاب جلوی رویم باز بود .
دوباره بین درس خواندن دلتنگش شده بودم !

۲ نظر:

ناشناس گفت...

مردیشور این درس خوندن را بیشورم که هر چی فکر کهنه و نو را به جا خود مطلب واسه ادم زنده می کنه اصلا ادم نمی فهمه داره درس می خونه!!!یه زمانی رو خونی می کردم!!!حالا فقط در حین درس خوندن فیلم گریه دار از جلو چشمام رد می شه!!!

elham گفت...

مریم جون مشکل از درس نیست از جای دیگس.........!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟