۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

يراي يك گل

تو بهترين نيستي ‏‏‏‏ٌ‏‎ًٌٍُْبدترين هم !
تو همان سادگي عظيمي كه "مي تواند " دنيا را رام خود كند .
آرام باش گل كوچك من .
تاريكي ها را پس بزن .
قلب مهربانت را به روي روشني باز كن .
دنيا براي توست .
خدا اينجاست .

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

من
اينجا
ميان هجوم سرد نگاه هاي پر كينه تنها مانده ام .
و منتظر ...
كه نگاه بي قراري به چشمانم گره خورد .
شايد
درد روزهايم را درد دل كنم .
بي آنكه بي تاب سرديشان شوم .
خدايا
بي وفايان را چه مي شود
بي وفايي مي كنند؟


سلام
نشان خداحافظي بود كه قرار بر پايانش بود
من بي گناهم !