۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

برداشت از خط خطی های گاه و بی گاه من

نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد ، هست

حرف هست

عشق هست

بغض هست

درد هست



اما

چه بگویم وقتی

نه در آرزوهایت حرفی از رویای با من بودن است

نه در روزهایت تلاش ِ داشتن ِ همیشگی ِ من



گمان مبر همیشه حوالی خواب های تو بیدارم

گمان مبر که همیشه عاشقانه می نویسم و می خوانمت



عشق

به زخم که برسد ، سکوت می شود

زخم که عمیق شود ، بیداری ِ دل ، درد دارد





من

در این بغض های هر لحظه

در این دلتنگی های مدام

در این آشفتگی های دقایقم

دارم

سکوت

می شوم







با من از عشق چیزی بگو

پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود

۱۳۸۷ شهریور ۳, یکشنبه

نمی دانستم ، فهمیدم

می‌دانم که مفتون یک انسان بودن یعنی چه. کسی که آدم به اندازه‌ای که دوستش دارد، از او متنفر است!

اروین یالوم