۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

عرضه نداری بچه

مامان گفت عمه این هفته ما رو دعوت کردن باغشون
گفتم نمیام! امتحانام نزدیکه فرصت نمی کنم.
گفت پس می خوای چی کار کنی؟
خندیدم و گفتم میرم خونه دوست دخترم
گفت برو بچه! تو عرضه این کارو هم نداری؟
گفتم چرا مگه من چمه؟
گفت دخترا دوست پسر پیدا میکنن که آویزونش بشن تو می خوای آویزون دوست دخترت بشی و بری خونشون؟ حتما می خوای خرجت هم بکنه؟!
برو تو این کاره نیستی
فکر کنم راست می گفت عرضه این کار رو هم ندارم!
دو تایی خندیدیم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

وبلاگ جدیدتون رو تبریک می گم!!!
و خدا رو شکر که از این عرضه ها ندارین این خودش یه حسنه
اگر بدانید.......