۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

دروغ ها

پدرم راست مي گفت دست ما نمك ندارد .
پدرم به من ياد داد عادت كنم ‏‏كه اين.....
سرنوشت ماست!
گله اي نيست .
دوستم گفت هر كه را بيشتر دوست داشته باشي زودتر از تو دور مي شود .
دوستم گفت مرا دوست نداري كه هميشه با هم هستيم .
خنديدم .
اما انگاري دوستم هم راست مي گفت .
اين همه صداقت اطرافم بود و من دروغ ها را چسبيدم .

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

يراي يك گل

تو بهترين نيستي ‏‏‏‏ٌ‏‎ًٌٍُْبدترين هم !
تو همان سادگي عظيمي كه "مي تواند " دنيا را رام خود كند .
آرام باش گل كوچك من .
تاريكي ها را پس بزن .
قلب مهربانت را به روي روشني باز كن .
دنيا براي توست .
خدا اينجاست .

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

من
اينجا
ميان هجوم سرد نگاه هاي پر كينه تنها مانده ام .
و منتظر ...
كه نگاه بي قراري به چشمانم گره خورد .
شايد
درد روزهايم را درد دل كنم .
بي آنكه بي تاب سرديشان شوم .
خدايا
بي وفايان را چه مي شود
بي وفايي مي كنند؟


سلام
نشان خداحافظي بود كه قرار بر پايانش بود
من بي گناهم !

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

18-

اکران عمومی غرور شکسته من
هر روز صبح تا شب
تماشا برای افراد زیر 18 سال ممنوع می باشد

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

حراج عشق

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
فشردم با همه مستی به دل سنگ صیوری را
ز حال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
ملول از ناله ی بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن! اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم

تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم


استاد شهریار

۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

فرار

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو می رسم اما تو که دیدن نتوانی
من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت
عاشق پا به فرارم تو که ابن درد ندانی
چشم خود در شکن خط بنهفتم که به دزدی
یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی

استاد شهریار